- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
مادرم را دوست میدارم؛ شما را بیشتر پس عزیزی مثل جانم یا نه؛ حتی بیشتر خُـرده نان سفـرۀ تو رزق میکـائـیل شد هرچه آنها ریزتر؛ پس روزی ما بیشتر مثـل قـرآن، کـلّ الـقـاب شما نـورانیاند در میان این همه نور اسم زهـرا بیشتر لحظههایی که به محراب نمازت میروی خـالـق تـو میشـود گـرم تـمـاشا بیـشـتر معجزات چادرت جاریست، در شهر نبی در میـان پـیـروانِ دیـن مـوسـی بیـشـتر چادری که عرش را با ریشههایش فرش کرد در زمین پیچید حرفِ آن؛ در آنجا بیشتر آه، امـا بـا تـنت افـتـاد، بـر روی زمیـن چادری که پهن شد؛ پس میخورد پا بیشتر هر چه شمعِ پیکـر تو آب میشد بیـشتر آن طرف پروانهات میگشت تنها، بیشتر گرچه بغضت حبس میشد در گلویت روز و شب در کـنارت میشد اما بغض مولا بیشتر آن طرف همسایهها گفتند کمتر گریه کن این طرف کردی دعا در حق آنها بیشتر حال تو هر روز، میشد بدتر از یک روز قبل میشدی امروز، رو به قبله؛ فردا بیشتر
: امتیاز
|
مناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها و استقبال از فاطمیه
شالِ مشکـیِّ غمِ تو به گـدا قـیـمت داد اشکِ روضه به غلامانِ تو حیثیّت داد مادرِ کرب و بلا، مـادرِ گریه… وَالله فاطمـیّه به حرم حُرمت و حُـرِّیت داد مادریهایِ تو از مادرِ من بیشتر است مـادرم شیـر اگـر داد به این نـیـت داد نـیّـتـش بود که من نـوکـرِ حیـدر باشم فـاطـمـیّـه بـه غـلامِ تـو عـُبـودیّـت داد بـه حـسـیـنـیـه اگــر آمــدهام مــیدانــم ذکرِ مـادر به دلِ سـاده صمـیـمیّت داد ذکـرِ یـا فـاطِـرُ یـا فـاطـمـۀ؛ فـاطـمـیّه هویت داد به این نوکر و شخصیّت داد روزِ رَجعت که بیاید همگان میبیـنند روضۀ فـاطمه بر نـدبـه صلاحیّت داد تو زمین گیر شدی شیرِ خدا خورد زمین پـوسخـنـدی به عـلـی نـامۀ تسلیّت داد اول و آخـرِ ایـن روضـه دمِ الـعـجـلـم سمت و سو داد به این گریه و کیفیت داد
: امتیاز
|
مناجات و زبانحال حضرت علی با حضرت زهرا سلام الله علیهما
دردی که گـلستان مـرا ریخـته برهـم آسـایـش دوران مـرا ریـخـتـه بـر هـم هجران رخ یوسف زهراست که این طور آبـادی کــنـعـان مـرا ریـخـتـه بـر هـم بیـچـارگی و درد فـراقی که چـشـیـدم یک عمر، گـریبان مرا ریخـته بر هم دلـگـرمیِ من چـشم تـرم بود، گـناهـم دلگـرمی چـشـمان مرا ریخـته بر هم خـسته شدم از این همه تاریکی نفـسم آن قـدر که بـنـیـان مرا ریخـته بر هم درهم شده نان همه با هم، چقدر حیف این فاجـعـه ایـمان مرا ریخـته بر هـم مدیـون گـل فـاطمه هـستم که دعـایش پـرونـده عـصیـان مرا ریخـته بر هـم داغ غـم جانـسـوز عـلی و غـم زهـرا آرامـش مـژگـان مـرا ریخـتـه بر هـم فـرمود عـلی فاطمه جان، حوریۀ من اوضاع تـو ارکـان مرا ریخـته بر هم مبهم شدنت، جان علی بیشتر از قـبل احـوال پـریـشان مـرا ریـخـتـه بـرهم لعنت به کسی که وسط کوچه تو را زد نامـرد چـه قـرآن مـرا ریخـته بر هـم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها
چادرت وقتی یهودی را مسلمان میکند یک نگاهت عالمی را مثل سلمان میکند نوکرانت جای خود آنها که صاحب منصبند بلکه مـور خـانهات کار سلـیـمان میکند مادرانه پا به روی چشم خشک من گذار خاک پایت هر کویری را گلستان میکند خندهات آرامش قلب نبی و مرتضی است اخـمهایت در جهان تولید طوفان میکند قطره وقتی که به دریا رفت، دریا میشود بیسواد کوی تو تـدریس عـرفان میکند هرکه شد خاک تو ای مهتاب،عالم تاب شد ذرّه را نور رخت خورشید تابان میکند بار هر کس را به معیار علی سنجیدهای حُبّ حیدر کار ما را پیشت آسان میکند
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
ای که تاجِ شرفی روی سر مادرها ای که خاک قدم توست، تمام سرها لحظۀ از تو نوشتن قلمم میلرزد… لحـظـۀ گـفـتـنِ از رتـبـۀ تو پیکـرها گفتن از شأن تو مستلزم وحی است فقط در مقام تو نوشتند« الی آخرها… « جـایگـاه ملکـوتی تو اَوْ اَدْنـیٰهاست جایی از عرش، در آن سوی همه باورها لـقـب «اُمِّ ابـیـهـاسـت» بـرازنـدۀ تـو دختر وحی!، شدی مـادر پیغـمـبرها کوثرِ عشقی و حق خیر کثیرت داده کوریِ چشمِ پُر از بغضِ همه ابترها حجت الله شـدی بـر هـمۀ حجّـتهـا و نوشتـنـد تو را تـاجِ سر سـرورها کـاش میشد بگـذارنـد، تـمام مـردم نـام زیـبای تو را بر هـمۀ دخـتـرها مادر آبی و تا روز قیامت جاری ست چشمۀ عشق تو در چشمِ تر نوکرها از زمانی که شنیدیم، به تو بد کرده بـدمـان آمـده از مـیـخِ تــمــام درهـا
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
خـدا به کوثر خود کـوثری عطا کرده برای مَظهـر حق مُظهـری عطا کرده علی است مَظهر حق مُظهرش شده زینب برای شیر عـرب گـوهری عطا کرده مـقـربـــان الــهــی گــدای درگــاهـش خـدا به خـیل ملک دلـبری عطا کرده به خـنده، باز شده غـنچـۀ لـبان حـسن که حق به شاه کرم خواهری عطا کرده حـسـیـن آمـده قـنـداقـه را بـغـل گـیـرد خدا به خـون خـدا لشگـری عطا کرده دخیل یک نخی از معجـرش پیـمبرها فـقـیـر یک نظـرش میشـوند اکـبـرها چه دختری که سرا پا جمال فاطمه است علیمه است و فهیمه، مثال فاطمه است دوباره دختر خیرالبشر دلش شاد است به یمن مقدم او خوب، حال فاطمه است حقیقتی است که دختر به مادرش برود چقدر چهرۀ او چون جمال فاطمه است که هست؟ سبـط نـبی زینت دل حـیدر که هست؟ دختر نیکو خصال فاطمه است به شام و کربوبلا طرز خطبهخوانی او نـشان دهـنـدۀ اوج جـلال فـاطمه است بــیـان کـنـنـدۀ قــرآن، مُـفـســر آیــات بـگـیـر دست مـرا ای عـقـیـلـۀ سادات نبی است زینت هستی و زینتش کوثر علی است زینت عرش و تو زینت حیدر تمام عـلت خلقت اگر چه فـاطمه است تویی به حضرت ریحانه برترین دختر تو آمـدی که تجلّی کـند صبـوری حق به بحر عصمت و بحر حیا شدی گوهر رسیدهای که ببخـشد خدا به "العفوت" حــسـیـنـیـان گـنـهکـار را دم مـحـشـر حسین فلک نجات است و کشتی ایمان برای کـشـتی حـق ناخـدایی و لـنـگـر بـدون هیچ مـعـلـم تو عـالـمـه هـسـتی پـناهـگـاه ولایت چـو فـاطـمـه هـسـتی
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
از « غلام» خانهاش « مولا» اگر یادی کند از محالات است « بنده» میل آزادی کند رونق سائل یقینا در سماجت کردن است سائل درمانـده حق دارد که فـریادی کند شیعـۀ زهـرا و حـیـدر بهـتـرین امت اند وعدۀ کوثر خدا از عرش اعلی داده است زینب کبری که نه، زهرا به زهرا داده است سـالـهـا در سـایـۀ الـطـاف او آســودهایـم به پدر باشد هـمیـشه دخـتـران تاج سرند از بـرادرها بـپرسی بیقـرار خـواهـرند مثل او شاه نـجـف دیگـر ندارد دخـتری مدح او را با غزل با مثـنوی باید سرود نذر او صد مثـنوی معـنوی بایـد سـرود «آنکه با عشق حسینی گشته همدم زینب است هر دل آشفتهای که غرق در تاب و تب است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت زینب سلام الله علیها
از نسل یک حقیقتِ دور از مَجاز بود زینبْ که شاهـزادۀ مُـلکِ حِـجـاز بـود با سرشکـسـتگی ابـداً سِـنخیت نداشت این کوه صـبر مثـلِ پـدر سرفراز بود وقـتـی کـه بـود وارثِ اجـلالِ مـادری تشـبیه او به حضرت زهرا مُجاز بود در عصمت و وقار و حیا بعد مادرش بر کُـلِّ بـانـوانِ جـهـان پـیـشـتـاز بـود او را خـطابِ عـالـِمـه شـد، بیمُعـلَّـمه اَلحَـقْ چه قدر درخورِ این امتیاز بـود حرف از گره گُشایی او رفت هر کُجا دستش شبیه دست علی چاره ساز بود پیوسته داشت یا صمد و یاغـنی به لب با این حساب از دو جهان بی نیاز بود با “یا حسین” خاطرش آرام میگرفت از بس که اسـمِ دلـبـرِ او دلـنــواز بود قارون شد آن فقیر که وقتی نیاز داشت دسـتش به سمت خانۀ زینب دراز بود در راهِ عشق خویشتن از هستیاش گُذشت هـستی فـدای او که چـنین پاکـباز بود چشمم شود فداش که اشکـم به ماتمش با اشکِ بر حسین و حسن، همتراز بود چون شد حُسین قبلۀ اشک و قتیل اشک زینب، خُـدایِ عـالَـمِ سوز و گداز بود از چادرش نیامده شکلی به ذهنِ شعر جُـز پرچـمی سیاه که در اهـتـزاز بود از دستْ بسته بودن او کم سخـن بگـو دستـش شـبـیه دستِ خـداونـد بـاز بود وقـتی رسیـد نـاقـۀ او پـرده داشت، آه روزی که رفـت ناقۀ او بیجهـاز بود از چشم خویش آب بر آن حلق تشنه ریخت بیخود فـرات روز دهــم گرم نـاز بود یک سال و نیم در غم لبهای خشک شاه خیـره به آب، وقت وضوی نـماز بود از گیسوی سپـید و کمانِ قـدش، بفـهم درد اسـارتـش چـقَـدَر جـانـگـداز بـود
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت زینب سلام الله علیها
سـلام ایـزد منّـان به زیـنب کـبـری سـلام باطـن قـرآن به زینب کـبری سلام نفـس پیمبر به حضرت زینب سلام ساقی کوثر به حضرت زینب سـلام بر تو که احـیـا کـنـنـده دیـنی رگ حـیات تـشیـیع تو روح آئـیـنی بـریـده رأس یـزیـد لعـیـن کـلام تـو هـزار مُـرده شود زنـده از سلام تو تو بنـت حـیـدری و پـارۀ تن زهـرا شده کـنیز درت هـاجر، آسـیه، حـوا کـلام تو بکـنـد کار صد مـسیحا دم ز صبر تو کـمر کوه آهـنین شد خم کلام تو بکـنـد کـار ذوالـفـقـار عـلی به شام و کوفه و کرببلا تو یار ولی سپر شدی تو برای امام و رهبر خود به سان حضرت زهرا برای حیدر خود تو مادر دو شهید بزرگواری و بس ز نسل احمدی و حیدری تباری و بس برای دین شده خـون حسین آب بقـا به سان او نشده کـس فـدا برای خدا بدان که گر خبری کس ز کربلا دارد خبر ز قـتل شهـیدان به نیـنـوا دارد به لطف دخت علی آن مجاهد علوی به لطف سبط نبی آن عـقـیله نبـوی رسیده است به ما شرح عشق کرببلا به لطف زحمت او کـربلا شده احیا
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
جـرم من را نـنویسید که ساغـر زدهام بـنـویـسیـد که امشب دو بـرابـر زدهام شصت و نه بار ز میخانه جواب آمده است در عریضه نـنوشتم که دوا میخواهم نان من کم شده یا آب و هوا میخواهم شصت و نه قطره اشکم که چکیدم امشب آن خـدایی که ازل پایه پـیونـد گذاشت گریه را مرحـلـۀ آخر لبـخـند گـذاشت خـواسـت جــام اسـد الله لـبـالـب بـاشـد زینت زینت دنیا چه کسی غیر تو بود سورۀ کوثر مولا چه کسی غیر تو بود تو خدیجه شدهای نه تو پیـمـبر شدهای شأنت این بود برای پـدرت نـاز کـنی با هـمان دیـده بسته سخـن آغـاز کـنی قبلهای نیست تو را غیر دو ابروی حسین کم نوشتم اگر از تو قلمم محرم نیست کم نوشتم ولی از لطف نوشتی کم نیست آدم آن است که از عشق تو دیوانه شود کـمـرت پیـش کـسی خـم نـشد الا، الله پنج خورشید به دور تو بگردند ای ماه پنـج تـن دور سر تو صـدقـه گـردانـند خطبههایت سنـدی بود که دریـا بودی فـوق ادراک هـمه عـرش معـلا بودی شب میـلاد تو چـشم من اگـر تَـر بوده ای کـه پـیـغــامـبـر واقـعــۀ دردی تـو زن ولی مردتر از مردتر از مردی تو گرگهـا پـیـرهـن یـوسفـتـان را بـردنـد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
نماز عـشق به پا میکـنم به نام حسین به نای سیـنه نـوا میکنم به نام حسین به نـام دلـبـرت اذن دخـول مـیگـیـرم طواف کوی تو را میکنم به نام حسین
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت زینب سلام الله علیها
دوبـاره نـام تـو آمد مـیان دلـم لـرزیـد قلم جنون بسرش زد شد عاشق و رقصید حساب خوبی توجمع وضرب و منها نیست تو را فراتر از این بحث کور باید دید تو از چه مکـتب نابی بپا شدی زینب نـژاد تـو هـمـه افـلاکـیـان حـق پـیـمـا تـبـارت عـاطـفـه و وارثــان اَو اَدنــی بـرای کـار بـزرگی سـوا شـدی زینب بـود خـزانـۀ اسـرار ذات حـق نـامـت گرفـته هـالۀ سـرّی تو را در ابهـامت پــیــام آور دشـت بـــلا شــدی زیـنـب تو حامی شجر و نسلِ عـصمتی زینب بری زخواری و تندیس عـزّتی زینب تـو در مـسیـر الـهـی فـنـا شدی زینب بــرای آیــۀ قــرآن مـفـسّــری الــحــق تو بعدِ فاطمه بر شیـعـه مـادری الحق تو در بساط محـبـت رهـا شدی زینب تو از تـبـار قـنـوت شکـسـتـهای خـانم تو شـاهـد تنِ از هـم گسـستـهای خـانم بـلا کـش سـفـر کــربـلا شـدی زیـنـب
: امتیاز
|
مناجات روز جمعه ای با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
از جمعههای بیتو چه دلگیر میشوم جانِ خودم ز جانِ خودم سیـر میشوم با هر نفـس که میکـشم اقـرار میکنم از این نـبـودنت به خـدا پـیـر میشـوم با این دلِ خـراب رسیدم به محضرت زیرا فـقـط به دست تو تعـمیر میشوم از اینکـه انتـظار تو را میکـشم ببـین از مردمـان شهـر چه تحـقـیر میشوم فـکــر نـدیــدنِ تـو رهــایـم نـمـیکـنـد پس حق بده که اینهمه درگـیر میشوم تنها نه جمعـهها که تـمامی طولِ سال از روزهای بی تو چه دلگـیر میشوم
: امتیاز
|
مناجات روز جمعه ای با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
میـان شک و یقـین پیـر میشود بیتو دلـی که طعـمه زنجـیـر میشود بیتو نیامدی که ببـینی در این دیـار غریب غروب جمعه چه دلگیر میشود بیتو هـلا تـبــسّـم شـیــریـن صـبـح آدیــنـه زمین شکسته و تحـقـیر میشود بیتو هنوز خیره به راهت نشسته نرگس ما خـزان بـاغـچـه تکـثـیر میشـود بیتو بیا و دست بکش بر دلی که روز به روز میان شک و یـقـین پیـر میشود بیتو
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام ( مناجات اول جلسه)
تشنه لب در کربلا غوغا بپا کردی حسین جان خود را هم برای دین فدا کردی حسین لحظـۀ آخر که آن نامرد خـنجـر را کـشید جای نفرین، زیر لب او را دعا کردی حسین تا که دیدی پشت زینب از مصیبت گشته خم مادرت زهرای اطهر را صدا کردی حسین شد زمین کـربلا از خـون یاران تو سرخ این هـمه ایـثار در راه خـدا کردی حسین در محرم اشک من، چون خون تو جاری شده قلب ما را هم به عشقت مبتلا کردی حسین گـنج من بـاشد گـدایی در میـان روضهها صد هزاران شکر چون ما را گدا کردی حسین
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام ( مناجات اول جلسه)
از کریمان هر عطایی میرسد بیمنت است پس گدایی از شما در اصل عین عزّت است از حسین بن علی یک عمر هر چه میرسد مثل آیات خدا نور و شفا و رحمت است
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در بازگشت به مدینه
اگر چه اشک گرمی ارمغان آوردهام مادر نسیم سردم و بوی خـزان آوردهام مادر به این بیدست و پایی بیپر و بالی نمیدانم چه باعث شد که رو در آشیان آوردهام مادر
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام ( مناجات اول جلسه)
تسبیحِ دل ذکر و دعـا را دوست دارد «أمَّن یُجیبِ» روضهها را دوست دارد دستِ گـدایی هـمه سویـش دراز است بنده نـواز است و گـدا را دوست دارد شکـی نـدارم با هـمیـن دستـان خـالـی اربـابـمان پـیوسـته ما را دوست دارد حـبِّ حُـسِیـنِ بنِ عَـلی در سیـنـه دارد هرآنکه با ایمان، خـدا را دوست دارد فـرقـی نـدارد ارمـنـی یا شیـعـه بـاشد هرکس که من دیدم، شما را دوست دارد ایـن نــوکـر بـیـچـاره را دریــاب آقــا از کودکی کرب و بلا را دوست دارد
: امتیاز
|
مناجات شب جمعه ای با سیدالشهدا علیه السلام
منی که غرق گناهم، شکسته بال و پرم چگـونه نـام بـلـند تو را به لب بـبرم؟! اگر که دوست نداری “خدا خدای” مرا اجازه هست صدایت کنم به چشم ترم؟! خودم نیـامدهام نیـمه شب به درگـاهت تو خواستی که بیافتد به این حرم گذرم بیا مـرا جلـوی دیگـران خـراب مکـن بگیر دست مرا که به سنگ خورده سرم مرا ببخـش و دوباره بگیر در آغـوش قـسم به حُـرمت خـون مدافـعـان حـرم بـنا نـبـود فـقـط خـوبها حرم بـرونـد شبی بـیـا و مـرا هـم به کـربـلا بـبـرم تـمام هـستی من هـست مـادر و پـدرم فـدای حـضرت اربـاب مـادر و پـدرم اگر حـسین نـشد عـاقـبت کـفـن بـشود چگونه نوکرم و بهر خود کفن بخرم؟! هـنوز نـیـمۀ شبهـای جـمـعـه میآیـد نـوای مـادر او: تـشنه ذبـح شد پـسرم
: امتیاز
|
بصیرت انقلابی و پاسداشت حماسۀ 9 دی
آنان که گـرد حـلـقـۀ باطل بگـشتـند پس ماندههای فـتنۀ هشتاد و هـشتند با رنگ سبزی از ریا خطی نوشتند از خط قـرمزهای اسلامی گـذشتـند ضد نظام مـردمی طغـیـان نـمـودند هم پیروی از فـتـنۀ شـیطان نمودند آمـالـشان بـیچـارههـا گـرد هـوا شد چون خطشان از انقلابیـون جدا شد چون راهشان را با ولایت کج نمودند با مردم و با رهـبری هم لج نمودند آنان که سبز جلبک قـورباغه بودند انـدر پی پی کـردن یک نـاقـه بودند رهبر ز دلسوزی بفرمودی نصیحت امـا جـواب آن مـنـافـق ها لجـاجـت تا روز عاشورا که ملت در عزا شد مـاهـیـت آنهـا به مـردم بـرمـلا شـد تا پیش ازاین شال مقدس بسته بودند مردم از این رنگ ریایی خسته بودند وقـتی دل مردم پُـر از یـاد خـدا شد آن نـقـشه دشـمن هـمه بـاد هـوا شد دیگر تحـمل بر جـسارتها نکردند یـا نه تحـمـل بـر خـیانتها نکـردند روز نُـه دی آمــدنـد انـدر خـیـابـان بهـر دفـاع از انقـلاب خود شتـابان از رهـبر و اسـلام و از راه ولایت از جان و از دل جملگی کردند حمایت بـا غـیـرت دیـنی و خـشم انـقـلابـی بر فتنه جویان پاسخی دادند حسابی آن فتنه جویان را بجای خود نشاندند آشوبگرها را تمام از صحنه راندند دیگر مشخص شد صفوف مرد و نامرد آن اغتشاش سبز شد خاموش وهم سرد!
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت معصومه سلام الله علیها
در حرم نه، زائرت دارد اقامت در بهشت قیمتی تر میشود با تو عبادت در بهشت روز محشر نه، به تأیید زیارت نامهات میکنی از زائران خود شفاعت در بهشت از زیارت نامهات فهـمیدهام این راز را هرکسی خوانْد از تو،خواهد رفت راحت دربهشت هرچه میخواهم عنایت میکنی یکباره، چون زود خواهد شد دعاها استجابت در بهشت خوش به حال خادمانت که چنان خیل مَلَک پیش تو هستند هی مشغول خدمت در بهشت صبح میآیم نمیگویم که کِی دل میکَنم چون که معنایی نخواهد داشت مدّت در بهشت ظاهـراً کُـنج حـرم دفـن است اما بـاطـناً زودتر از موعدش رفته ست «بهجت» در بهشت خوش به حالش مسجد اعظم گواهی میدهد اینچنین دارد «بروجردی» عمارت در بهشت خوش به حال کفتر صحنت که دائم پیش توست فرق دارد داستانهای حسادت در بهشت ساعتی در زیر درب ساعتت محو توأم گرچه بیمعنی ست با این فرض ساعت در بهشت توی حوض صحن افتاده ست عکس گنبدت گوییا افتاده اینجا عکس جنت در بهشت معتقد هستم فقط با « اِشْفَعی لی فاطمه« میکنی بعد از قیامت هم قیامت در بهشت
: امتیاز
|